اولین دست‌نوشته‌ها به زبان آلمانی در حدود سال‌های  ۷۰۰ میلادی نگارش یافته‌اند. در آن دوران شکل استاندارد و یک‌پارچه‌ای از زبان آلمانی موجود نبود و هر ...
زبان شناسی مقالات تخصصی زبان

تاریخچه و گویش زبان آلمانی

تاریخچه زبان آلمانی

اولین دست‌نوشته‌ها به زبان آلمانی در حدود سال‌های  ۷۰۰ میلادی نگارش یافته‌اند. در آن دوران شکل استاندارد و یک‌پارچه‌ای از زبان المانی موجود نبود و هر نویسنده با توجه به منطقه ای که در آن زندگی می کرد، نوشته را به لهجه خود به رشته تحریر در می آورد. دو لهجه معروف آن دوره آلمانی علیای کهن و آلمانی سفلای کهن نام دارند که هر این از این لهجه‌ها خود به گویش های متنوعی تقسیم بندی می‌شوند. مهم ترین گویش در زبان المانی علیای کهن گویش ساکسونی است و از گویش های مهم زبان المانی سفلای کهن می توان به باواریایی، اتریشی و فرانکونیایی اشاره نمود.

زبان المانی (به آلمانی: Deutsche Sprache) زبانی از خانواده زبان‌های هندو-اروپایی و عضوی از شاخه زبان‌های ژرمنی غربی در کنار هلندی، انگلیسی و آفریکانس است که بیشتر در اروپای مرکزی، تکلم می‌شود.

گویش زبان آلمان

زبان المانی پرگویش ترین زبان اتحادیه اروپا با بیش از ۹۵ میلیون گویشور است. گویشوران این زبان در کشورهای آلمان، اتریش، سوئیس، لیختن‌اشتاین، لوگزامبورگ، شرق بلژیک، آلتو آدیجه، آلزاس، لورن و جنوب دانمارک در اکثریت هستند. این زبان در آلمان، اتریش، بخشی از سوئیس، تیرول جنوبی (ایتالیا)، بخشی از بلژیک و لیختن اشتاین زبان رسمی به حساب می‌آید. همچنین این زبان، زبان اقلیت‌هایی در رومانی و نامیبیا است.

این زبان دومین زبان اسناد علمی (پس از انگلیسی) و سومین زبان به کار برده شده در تارنماهای اینترنتی (پس از انگلیسی و روسی) است. همچین گفته می‌شود یک دهم کل کتاب‌هایی که هر ساله در جهان تألیف می‌شوند به زبان المانی است.

زبان آلمانی شامل دو گویش اصلی آلمانی بالا و آلمانی پایین و همانند انگلیسی دارای تعداد زیادی از گویش‌های فرعی است. بر اساس این زبان، زبان معیاری با نام آلمانی معیار وجود دارد که بیش‌تر به آلمانی بالا شبیه است، به خارجی‌ها آموزش داده می‌شود و نوعی زبان میانجی است.

بخشی از کلمات زبان آلمانی ریشه در زبان‌های لاتین و یونانی دارد و قسمت کوچکی نیز از فرانسوی و انگلیسی به عاریه گرفته شده‌است.

زبان المانی در سیر تحول تاریخی خود به بخش عمده‌ای از ویژگی‌های دستوری و نیز واژگان بومی ژرمنی وفادار مانده و آن‌ها را در دستگاه دستوری و واژگانی خود زنده نگه داشته‌است مانند جنسیت (مذکر، مؤنث یا خنثی)، پیشوندها و پسوندهایِ باستانی، صرف اسم و صفت و حرف تعریف، امکان ساختن واژه‌های ترکیبی طولانی که در زبان نیا-هندواروپایی یافت می‌شده است. در مقابل، زبان انگلیسی (که با آلمانی هم‌خانواده است) با از دست دادن بیش‌تر این ویژگی‌ها به زبانی بسیار ساده‌تر از نظر دستوری بدل شده‌است. زبان فرانسه نیز مانند انگلیسی، نسبت به زبان نیای خود (زبان لاتین) بسیار ساده‌تر شده‌است. در واقع این دو زبان از زبان‌هایی با ساختار ترکیبی به زبان‌هایی با ساختار تحلیلی تحول یافته‌اند.

این دگرگشت بنیادی ساختار زبان در مورد زبان‌های انگلیسی و فرانسه و پایداری آلمانی بر بخش عمده‌ای از ساختارهای دیرینهٔ ژرمنی خود، در سرگذشت تاریخی این زبان‌ها در جهان مدرن نقش اساسی داشته‌است. یکی از مهم‌ترین نتیجه‌های آن این است که زبان فرانسه توانایی پاره‌پیوندی (compounding) خود را بسیار از دست داده و از مایه‌های بومی خود کمتر می‌تواند واژهٔ پاره‌مند بسازد. از این جهت، برای توسعهٔ خود در جهت نیازهای جهان مدرن، ناگریز از وام‌گیری بی‌نهایت از یونانی و لاتینی بوده‌است که چنین توانایی هایی  را دارند.

www.isfahanzabansara.ir

دیدگاهتان را بنویسید